امید تازه


اشک اسمان

هرکی خوابه خوش به حالش ما به بیداری دچاریم...

بر لبانم غنچه لبخند پژمرده است

نغمه ام دلگیر و افسرده است

نه سرودی؛ نه سروری نه هماوازی نه شوری

زندگی گویی ز دنیا رخت بر بسته است.

یا که خاک مرده روی شهر پاشیده است.

این چه آیینی؟ چه قانونی؟ چه تدبیری است؟

من از این آرامش سنگین و صامت عاصیم دیگر

من از این آهنگ یکسان و مکرر عاصیم دیگر

من سرودی تازه می خواهم جنبشی؛ شوری؛ نشاطی،

نغمه ای،فریادهایی تازه می جویم

من به هر آیین و مسلک کو،

کسی را از تلاشش باز دارد یاغیم دیگر

من تو را در سینه امید دیرینسال خواهم کشت

من امید تازه می خواهم



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در شنبه 30 مهر 1392برچسب:,ساعت 1:53 توسط باران| |


Power By: LoxBlog.Com