اشک اسمان

هرکی خوابه خوش به حالش ما به بیداری دچاریم...

یه فاتحه برای من

یه شعر نو برای تو

دستای خالی از منو

تموم دنیا مال تو

دلت رو بردارو برو

دل منم برای تو

دلای خسته از منو

دلای عاشق مال تو

ابرا رو من برمیدارم

خورشیدو بردار مال تو

یک شب تیره از منو

یه ماه نو برای تو

عیدای من دیگه گذشت

تمام نوروز مال تو

یه عمره که منتظرم

تا نو بشه هر سال تو

حاظرم حتی بمیرم

عمر منم برای تو

میدم تمام جونمو

تا خوب بشه احوال تو

تمام شب رو میخرم

فقط به افتخار تو

شب هارو ساکت میشینم

تا بشنوم صدای تو

من مات زندگی میشم

برگ برنده مال تو

نویسنده:باران

 

 

نوشته شده در پنج شنبه 6 مهر 1391برچسب:,ساعت 20:7 توسط باران| |

دلت را محكم بچسب رفیق...

آدمها...

آنقدر انصاف ندارند...

كه... زیر پایت را خالی نكنند...

**********

نمیدانم سر سفره دلت

چه به خوردم دادی که هنوز هم نمیتوانم نمکدان بشکنم؟!

**********

راسـتــ اسـتـــ ،

کـه صـاحـبـان ِ دلـهـای ِ حـسـاس نـمـی‌ مـیــرنــد !

بـلـکـه بـی‌ هــنگـام نـاپـدیـد مـی‌شـــوند

**********

به من افتخار میکنی که اینهمه صبور بوده ام

نبودنت را صبر کردن کار آسانی نیست.

**********

چشمانـــــم را دیگـــر باز نمی کنم

دیدن این همه جایِ خالی ِ" تـــ ـ ـ ــو" عاقبتـــــــ مــــرا ..

یا می کشد

یا کـــــور می کنـــد

**********

نفــــرین به ســـادگی ام

که بی دل ـ تــــو ،

بـــه یــاد تــــو روح و جســـــم خـــــود آزردمــ

**********

دیـــروز ،

همیـــن حَـوالـــی زلـــزله ای آمــد...

حـالا همـه حـالـَمــ را می پـُرسند !!!

بـی خـبـر از اینـ ـکـه " مــَن" بـه ایـن لـرزیـدنـهـا سالهـاسـتــ کـه عـادتـــ کـَرده امـــ...

بـه لـرزشـهای شـَدیدِ شـانه هایـَمــــ

و تـَـرَکــ ــهای عمــیــقِ قــلــبــمـــ...

امـّـا هنـوز " خـــوبَـــمـــ!!! "

**********

بـــا عِشــق او...

احمق تـــرین انســان دُنیــــایم؛

او از همــــان... آغاز هــــم لیــــلای دیگــــری داشــت!

**********

امشب

دلـــــــــــــــــــم را به مزایـــــده گذاشته ام تا خریــــــــــــــــدار واقعیش پیدا شود...

قیمت پـــــــــــایه ام یک نگاه ...!!!

**********

کـــــــــاش می شد دنیـــــا را تــــا کرد و گوشــــه ای گذاشت ،

مثل جانماز مــــــــــادر !

**********

دلم تنگ سکوت است

سکوت پشت سکوت ...

حرف پشت حرف ...

بغض پشت بغض ...

دل من کي آرام ميگيري؟

**********

مرا دیوانه نامیدند...

به جرم دلدادگی هایم٬

به حکم سادگی هایم

٬ مرا نشان یکدیگر دادند و خندیدند!!!

مرا بیمار دانستند...

برای صداقت در حمایت هایم

  نجابت در رفاقت هایم٬

نسخه تزویر را برایم تجویز کردن

آرامـــــ ـــ ـ در گوشـه ای نشستهــــ ـــ ـ ام ..

کار از چسبــــ و باند و پانســمان گذشتهـــــ ـــ ـ

زخمـــــ ـــ ـ به روحـــــــ ـــــ ـــ ـم رسیـده ...

**********

  گاهی فرار میکنم

از فکر کردن به تو ،

مثل رد کردن آهنگی که خیلی دوستش دارم .

**********

 

نوشته شده در دو شنبه 3 مهر 1391برچسب:,ساعت 20:5 توسط باران| |


Power By: LoxBlog.Com