اشک اسمان

هرکی خوابه خوش به حالش ما به بیداری دچاریم...


 

تنهایی یعنی اونی که دوستش داری کنارت باشه هر روز  ببینیش

ساعتها باهاش رو در رو حرف بزنی

درد و دل کنی

از خودت بگی و از خودش بگه

بهش بگی دوستت دارم

بگه مثل پسرا حرف نزن

لوس بازی در نیار

و بعد یکباره ازت بگیرنش!!!!

 

غربت یعنی تو جمعی باشی که از بین جمع  به یک نفر بیشتر از چشمات اعتماد داشته باشی

و بعد با یک لحظه غفلت یک غریبه تنها گنجینه ی رازهاتو ازت بگیره

وتو  هر روز  مجبور باشی تظاهر کنی که اتفاقی پیش نیومده و

هنوز هم کنار هم هستین.!!!

 

درد یعنی از نبودن دوستت از غم دوری تنها وجودت قلبت درد بگیره

و دکتر بدون این که بپرسه چرا  برای کی به این روز افتادی

خیلی راحت بگه : ارزششو داشت که به خاطرش تپش قلب رو تجربه کنی؟؟؟

و تو هم...................

 

خیال یعنی هر شب تا نزدیک صبح تو خواب با هم حرف بزنید

قدم بزنید

خرید کنید

و صبح

ارزو کنی که ای کاش روز هایم همه شب بود و

شب هایم یک لحظه حقیقت داشت!!!

 

اشک یعنی  که یک شب برایش گریه کنی 

وبعد بهت بگن

که همون  شب برای تو اشک ریخته و دلتنگت بوده!!!

 

شب یعنی تمام روزهایی که دلت می خواد نگاهش کنی

باهاش حرف بزنی

اما در کنارت نیست!!!

 

سرد یعنی یک روز تابستون

وقتی داری باهاش حرف میزنی  نگاهت نکنه

 جوابتو نده

سرد برخورد کنه

و این وقت می فهمی که زمستون چقدر هم گرم بوده!!!!

 

سنگ یعنی تو بد ترین شب زندگیت

وقتی یه سنگ

صبور نیاز داری که ارومت کنه

بهش زنگ بزنی و

 بهت بگه شما؟؟؟؟

و

 یک لحضه داغونت کنه!!!!

 

تحقیر یعنی  شب قرار تون بلند بشی با اداب تموم کیک درست کنی

تزیینش کنی

اسمشو روش بنویسی

و صبح یک ساعت مونده به قرار

پیام بده که : من امروز نمیام کار دارم!!!!

 

مرگ یعنی  روزی که خودش قول داده بیاد سر قرار

بهت پیام بده که بیمارستان بستری شده

و  وقتی تو برای احوال پرسی زنگ میزنی به خانوادش

بگن رفته تهران!!!

مسافرته!!!

 

و پایان یعنی در جواب پیامت بهت بگه دیگه نمیشناسمت

مزاحمم نشو

عزیزم خدانگهدار!!!

......................

راستی تو به همه ی غریبه ها  میگویی عزیزم خدانگهدار؟؟؟

 

 

این لغت هایی بود که من در طول چهار ماه دوستی با رها  یاد گرفتم

یک معنی برای یک لغت کافی نیست

 هر کسی یک معنی برای کلمه ای دارد

درست مثل اثر انگشت!!!!

 

تقدیمی از اکنون تا ابد

از باران به رها

................

 

 

 

 

نوشته شده در پنج شنبه 23 شهريور 1391برچسب:,ساعت 20:36 توسط باران| |

ان روز که رفتی فقط تو نرفتی .

تو رفتی از دلم و من رفتم از دنیا.........

 

گل را که از شاخه بچینند می میرد.

من مانده ام تو که از من جدا شدی

از چه رو زنده ای هنوز؟؟؟

 

بهار بود که رفتی

و اکنون یک فصل از رفتنت می گذرد

و چه زود پاییز شروع شد.

 

یک رنگ که باشی سفیدی

اما اگر رنگ عوض کردی

اخرش سیاه میشوی روزی

 

من از روی زمین برای تو سوسو میزنم

و ستاره ها از اسمان

تو از کدامین سو 

سوسو زدنم را به نظاره نشسته ای؟؟؟

 

گریه که میکنی

چشمانت زیبا میشوند

ای کاش هیچ گاه چشمان زیبایت را به رخ من نکشی!!!

 

زمین یک ماه دارد

و

زمان دوازده ماه

و من زمین و زمان را به هم میدوزم تا تو ماه من شوی...

 

شب و سکوت

تنهایی و اشک

ودیگر چیزی به من ارامش نخواهد داد

حتی فکر تو

 

من دنیا را دادم تو را به دست اورم

وتو مرا رها کردی تا دنیا را به دست اوری

روزگار عجیبیست.........

 

 

 

 

نوشته شده در دو شنبه 20 شهريور 1391برچسب:,ساعت 21:31 توسط باران| |

خدایا!

به من بیاموز عاشق تو باشم,نه خودم

قيمت يك روز زندگي هیچ وقت از خودت پرسیدی قیمت یه روز زندگی چنده ؟

تموم روزو کار میکنیم و آخرشم از زمین و زمان شاکی میشیم که چیزی نداریم ،

شمارو به خدا تا حالا از خودتون پرسیدید:

قيمت يه روز باروني چنده؟

يه بعدازظهر دلنشين آفتابي رو چند مي خري؟

حاضري براي بو کردن يه بنفشه وحشي توي يه صبح بهاري يه تراول بدي؟

پوستر تمام رخ ماه قيمتش چنده؟

اگه نصف روز هم بشيني به نيلوفر سوسني رنگي که کنار جاده در اومده نگاه کني بوته اش ازت پول نمي گيره.

چرا وقتي رعد و برق مياد تو زير درخت فرار مي کني؟

مي ترسي برقش بگيرت،

نه، اون مي خواد ابهتشو نشون بده.

آخه بعضي وقت ها يادمون ميره چرا بارون مي ياد.

اين جوري فقط مي خواد بگه منم هستم،

فراموش نکن که همين بارون که کلافت مي کنه که اه چه بي موقع شروع شد،

کاش چتر داشتم،

بعضی وقتا دلت براي نيم ساعت قدم زدن زير نم نم بارون لک مي زنه.

هيچ وقت شده بگي دستت درد نکنه؟

شده از خودت بپرسي چرا تمام وجودشو روي سرما گريه مي کنه؟

اونقدر که ديگه براي خودش چيزي نمي مونه و نابود ميشه.

هيچ وقت از ابرا تشکر کردي؟

هيچ وقت شده از خودت بپرسي که چرا ذره ذره وجودشو انرژي مي کنه و به موجودات مي بخشه،

ماهانه مي گيره يا قراردادي کار مي کنه؟ چرا نيلوفر صبح باز ميشه و ظهر بسته مي شه؟

بابت اين کارش چقدر حقوق مي گيره؟

چرا فيش پول بارون ماهانه براي ما نمي ياد؟

چرا آبونمان اکسيژن هوا رو پرداخت نمي کنيم؟

تا حالا شده به خاطر اين که زير يه درخت بشيني و به آواز بلبل گوش کني پول بدي؟

قشنگ ترين سمفوني طبيعت رو مي توني يه شب مهتابي کنار رودخونه گوش کني.

قيمت بليتش دل تومنه!

خودتو به آب و آتيش مي زني که حتي تابلوي گل آفتابگردون رو بخري و بچسبوني به ديوار اتاقت ولي اگه به خودت يک کم زحمت بدي مي توني قشنگ ترين تابلوي گل آفتابگردون رو توي طبيعت ببيني.

گل هاي آفتابگردوني که اگه بارون بخورن نه تنها رنگشون پاک نمي شه،

بلکه پررنگ تر هم ميشن،

لازم نيست روي اين تابلو کاور بکشي که چون خاک روشو،

شبنم صبح پاک مي کنه و ميبره.

تو که قيمت همه چيز و با پول مي سنجي تا حالا شده از خدا بپرسي قيمت يه دست سالم چنده؟

يه چشم سالم چنده؟

چقدر بايد بابت اشرف مخلوقات بودنم پرداخت کنم؟

خيلي خنده داره نه؟

و خيلي سوال ها مثل اين که شايد به ذهن هيچ کدوممون نرسه؟

اون وقت تو موجود خاکي اگه يه روز يکي از اين دارايي هايي رو که داري ازت بگيرن زمين و زمان رو به فحش و بد و بيراه مي گيري؟

چي خيال کردي؟

پشت قبالت که ننوشتن.

نه عزيز خيال کردي!

اينا همه لطفه،

همه نعمته که جنابعالي به حساب حق و حقوق خودت مي ذاري،

اگه صاحبش بخواد مي تونه همه رو آني ازت پس بگيره. اينو بدون اگه يه روزي فهميدي قيمت يه ليتر بارون چنده؟

قيمت يه ساعت روشنايي خورشيد چنده؟

چقدر بايد بابت مکالمه روزانمون با خدا پول بديم ؟

يا اين که چقدر بديم تا بابت يک کاستي که از صداي بلبل ضبط کرديم تحت پيگردقانوني قرار نگيريم،

اون وقت مي فهمي که چرا داري تو اين دنيا وول مي خوري............

نوشته شده در جمعه 3 شهريور 1391برچسب:,ساعت 22:46 توسط باران| |


Power By: LoxBlog.Com